[اسم]

le lit

/li/
قابل شمارش مذکر
[جمع: lits]

1 تخت‌خواب تخت، بستر

  • 1.Prépare un lit pour notre invité !
    1. برای مهمانمان جای خوابی [بستری] مهیا کن.
faire son lit
تخت خود را مرتب کردن
  • Je n’ai pas eu le temps de faire mon lit ce matin.
    امروز صبح وقت نداشتم تختم را مرتی کنم.
se lever du lit
از تخت بلند شدن
  • Certains jours, on n'a pas envie de se lever du lit.
    بعضی روزها (آدم) تمایلی ندارد از تختخوابش بلند شود.
se lever du lit
از تخت‌خواب بلند شدن
aller au lit
به تخت‌خواب رفتن

2 نکاح ازدواج

specialized
d’un premier lit
در نکاح اول

3 بستر (رودخانه)

specialized
le lit de la rivière
بستر رودخانه
sortir de son lit
از بستر خارج شدن [بستر را شکستن]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان