[اسم]

la louche

/luʃ/
قابل شمارش مونث

1 ملاقه

  • 1.Attrape la louche pour servir la soupe.
    1. ملاقه را برای سرو کردن سوپ بردار.
  • 2.J'utilise une louche pour remplir mon bol de soupe.
    2. من از یک ملاقه برای پر کردن کاسه سوپم استفاده می‌کنم.
[صفت]

louche

/luʃ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: louche] [مذکر قبل از حرف صدادار: louche] [جمع مونث: louches] [جمع مذکر: louches]

2 مشکوک عجیب و غریب

  • 1.Cette histoire est bien louche.
    1. این داستان خیلی عجیب و غریب است.
  • 2.Son excuse était un peu louche.
    2. بهانه‌اش کمی مشکوک بود.

3 (چشم) لوچ چپ

  • 1.Il lui jeta un regard louche.
    1. نگاهی چپ چپ به او انداخت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان