[اسم]

la mésaventure

/mezavɑ̃tyʀ/
قابل شمارش مونث

1 پیشامد ناگوار حادثه

  • 1.Depuis cette mésaventure, ils sont devenus très méfiants.
    1. بعد از این حادثه آنها خیلی بدگمان شدند.
  • 2.Elle vient de me raconter ses mésaventures pendant ses vacances.
    2. او اخیرا برایم پیشامدهای ناگوارش را حین تعطیلات تعریف کرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان