Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . دست
2 . دست (بازی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la main
/mɛ̃/
قابل شمارش
مونث
[جمع: mains]
1
دست
se serrer la main à quelqu'un
به کسی دست دادن
Les deux présidents se sont serré la main.
هر دو رئیسجمهور به هم دست دادند.
lever la main
دست را بالا بردن
Je lis les réponses, si elles ne sont pas correctes, levez votre main, s'il vous plaît.
من جوابها را میخوانم، اگر صحیح نیستند، لطفاً دستتان را بالا ببرید.
main droite/gauche
دست راست/چپ
J'écris de la main gauche.
من با دست چپ مینویسم.
la main dans la main
دست در دست هم
Les amoureux marchaient la main dans la main.
عاشقان دست در دست هم راه میرفتند.
renseignement de première main
خبر دست اول
J'aimerais obtenir des renseignements de première main.
دوست دارم خبر دست اول بگیرم.
Haut les mains !
دستها بالا!
2
دست (بازی)
ست
(le main)
مترادف و متضاد
jeu
un main de cartes
یک دست ورق
Appuyez sur «Donner» pour démarrer le jeu et révéler la première main de 5 cartes.
روی دکمه «دادن» کلیک کنید تا بازی شروع شود و اولین دست را که 5 ورق است، بگیرید.
avoir la main
دست را داشتن
J'ai la main, jouez rapidement.
من دست را دارم، سریع بازی کنید.
passer la main
دست دادن
Pour démarrer, passez la première main de 5 cartes.
برای شروع، اولین دست را بدهید که 5 ورق است.
تصاویر
کلمات نزدیک
maillot de corps
maillot de bain
maillot
maillon
maillet
main-d'œuvre
main-d’œuvre
main-forte
mainate
mainmise
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان