[اسم]

la main

/mɛ̃/
قابل شمارش مونث
[جمع: mains]

1 دست

se serrer la main à quelqu'un
به کسی دست دادن
  • Les deux présidents se sont serré la main.
    هر دو رئیس‌جمهور به هم دست دادند.
lever la main
دست را بالا بردن
  • Je lis les réponses, si elles ne sont pas correctes, levez votre main, s'il vous plaît.
    من جواب‌ها را می‌خوانم، اگر صحیح نیستند، لطفاً دستتان را بالا ببرید.
main droite/gauche
دست راست/چپ
  • J'écris de la main gauche.
    من با دست چپ می‌نویسم.
la main dans la main
دست در دست هم
  • Les amoureux marchaient la main dans la main.
    عاشقان دست در دست هم راه می‌رفتند.
renseignement de première main
خبر دست اول
  • J'aimerais obtenir des renseignements de première main.
    دوست دارم خبر دست اول بگیرم.
Haut les mains !
دست‌ها بالا!

2 دست (بازی) ست (le main)

مترادف و متضاد jeu
un main de cartes
یک دست ورق
  • Appuyez sur «Donner» pour démarrer le jeu et révéler la première main de 5 cartes.
    روی دکمه «دادن» کلیک کنید تا بازی شروع شود و اولین دست را که 5 ورق است، بگیرید.
avoir la main
دست را داشتن
  • J'ai la main, jouez rapidement.
    من دست را دارم، سریع بازی کنید.
passer la main
دست دادن
  • Pour démarrer, passez la première main de 5 cartes.
    برای شروع، اولین دست را بدهید که 5 ورق است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان