Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . نگه داشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
maintenir
/mɛ̃tniʁ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: maintenu]
[حالت وصفی: maintenant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
نگه داشتن
حفظ کردن، در دست گرفتن
1.Il faut maintenir la paix.
1. باید آرامش را در دست گرفت.
2.Il y a des règles car c'est important de maintenir l'ordre dans une réunion.
2. قوانین وجود دارند زیرا مهم است که نظم در یک جلسه حفظ شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
maintenant
maintenance
maint
mainmise
mainate
maintien
maire
mairie
mais
maison
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان