[اسم]

le major

/maʒɔʀ/
قابل شمارش مذکر

1 شاگرد اول (کلاس)

  • 1.Il est sorti major de sa promotion.
    1. او بین هم‌شاگردی‌هایش شاگرد اول بیرون آمد [شد].
  • 2.Mon filleul est sorti major de polytechnique.
    2. پسر تعمیدی‌ام از پلی‌تکنیک شاگرد اول بیرون آمد.

2 شرکت‌ بزرگ سینمایی استودیو فیلم‌سازی (la major)

  • 1.Les majors américaines
    1. استودیوهای فیلم‌سازی آمریکایی.
  • 2.Les majors s'arrachent cet acteur.
    2. شرکت‌های بزرگ سینمایی بر سر این بازیگر جدال می‌کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان