[اسم]

la majorité

/maʒɔʀite/
قابل شمارش مونث

1 اکثریت اکثر

  • 1.La majorité des cerises sont rouges.
    1. اکثر گیلاس‌ها قرمز هستند.
  • 2.La majorité des Français sont catholiques.
    2. اکثریت فرانسوی‌ها کاتولیک هستند.

2 سن قانونی

  • 1.À leur majorité, ils pourront voter.
    1. در سن قانونی‌شان، آنها خواهند توانست رای بدهند.
  • 2.Elle atteindra sa majorité dans trois jours.
    2. او سه روز دیگر به سن قانونی خواهد رسید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان