[صفت]

malin

/malɛ̃/
قابل مقایسه
[حالت مونث: maligne] [جمع مونث: malignes] [جمع مذکر: malins]

1 زیرک زبل، ناقلا

  • 1.Il est malin, avec un rien il fait quelque chose.
    1. او خیلی زبل است، با هیچ یک چیزی می‌سازد [درست می‌کند].
  • 2.Il n'est pas assez malin pour certaines choses.
    2. او برای بعضی چیزها بحد کافی زیرک نیست.

2 شرور خبیث، حقه باز

  • 1.Il est si malin ! Je ne sais jamais quand je suis en sécurité avec lui.
    1. او خیلی شرور است ! هرگز نمیدانم چه موقع نزد او امنیت دارم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان