[عبارت]

mettre en marche

1 روشن کردن به کار انداختن

  • 1.Il faut bien lire les instructions avant de mettre l'appareil en marche.
    1. باید قبل از به کار انداختن دستگاه دستورالعملش را خوب خواند.
  • 2.Je mets en marche mon ordinateur tous les matins.
    2. من هر روز صبح کامپیوترم را روشن می‌کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان