[ضمیر]

on

/ɔ̃/

1 کسی [ضمیر فاعلی نامعین] یکی

مترادف و متضاد quelqu'un
  • 1.On a parlé de lui ce matin.
    1. امروز صبح، یکی راجع به او حرف می‌زد.
  • 2.On vous demande à l'accueil.
    2. کسی [یکی] در پذیرش با شما کار دارد.

2 ما

informal
مترادف و متضاد nous
  • 1.Nous, on a réussi.
    1. (ما) ما، موفق شدیم.
  • 2.On a rien vu.
    2. ما هیچ‌چیز ندیدیم.
  • 3.On est toutes présentes.
    3. (ما) همه حاضر هستیم.
  • 4.On se retrouve ce soir.
    4. (ما) امشب همدیگر را می‌بینیم.
  • 5.Que fait-on maintenant ?
    5. حالا (ما) چه کنیم؟

3 مردم [ضمیر فاعلی نامعین] افراد، آدم

مترادف و متضاد gens
  • 1.À l'époque, on n'avait pas inventé l'imprimerie.
    1. در آن زمان، مردم دستگاه چاپ را اختراع نکرده بودند.
  • 2.On a tous des goûts différents en musique.
    2. مردم همه سلایق متفاوتی در موسیقی دارند.
  • 3.On ne sait jamais par où commencer.
    3. آدم هیچ‌وقت نمی‌داند از کجا شروع کند.

4 من

informal
مترادف و متضاد je
  • 1.On a mangé tout ce qu'on voulait.
    1. من هر چی دلم می‌خواست، خوردم.
  • 2.On fait ce qu'on peut.
    2. من هر کاری دلم بخواهد، می‌کنم.

5 [برای خطاب قرار دادن] تو

informal
مترادف و متضاد tu
  • 1._ On ne bouge plus !
    1. _ تکان نخور.
  • 2._ On regarde ça.
    2. _ نگاهش کن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان