[اسم]

l'oppression

/ɔpʀesjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 ظلم ستم، تعدی

  • 1.Ils luttèrent contre l'oppression nazie.
    1. آنها علیه ظلم نازی‌ها مبارزه کردند.
  • 2.Ils se sont libérés du joug de l'oppression.
    2. آنها خودشان را از سلطه‌ی ظلم رهانیدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان