[اسم]

l'opposition

/ɔpozisjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 تضاد تناقض، مغایرت

  • 1.Adolescent en opposition avec ses parents.
    1. نوجوان در تضاد با والدینش.
  • 2.Ce mot montre une opposition entre les actions.
    2. این کلمه تناقض را بین اعمال نشان می‌دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان