Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . آزاداندیش
2 . باز (مقابل بسته)
3 . همگانی
4 . در دسترس
5 . باز (شیر آب، گاز و...)
6 . باز (در ترکیب آغوش باز)
7 . روراست
8 . آشکارا
9 . خوشبین
10 . ناتمام
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
ouvert
/uvɛʀ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: ouverte]
[مذکر قبل از حرف صدادار: ouvert]
[جمع مونث: ouvertes]
[جمع مذکر: ouverts]
1
آزاداندیش
دارای فکر باز
مترادف و متضاد
réceptif
fermé
réfractaire
sourd
avoir l’esprit ouvert
آزاداندیش بودن
1. Ma grand-mère est très ouverte.
1. مادربزرگم بسیار آزاداندیش است.
2. Mais il est ouvert, il aime les gens, il traite tout le monde en ami.
2. او آزاداندیش است، آدمها را دوست دارد و با همه مثل یک دوست رفتار میکند.
2
باز (مقابل بسته)
مترادف و متضاد
clos
fermé
un magasin/une boutique/une porte... ouvert(e)
مغازهای/بوتیکی/دری... باز
1. Commencez par les bouteilles ouvertes.
1. با بطریهای باز [بازشده] شروع کنید.
2. La phamacie Bristol est ouvert 24 h sur 24.
2. داروخانه "بریستول" 24 ساعته باز است.
laissez quelque chose ouvert(e)
چیزی را باز گذاشتن
Laissez la porte ouverte.
در را باز بگذارید.
3
همگانی
عمومی
مترادف و متضاد
publique
ouvert(e) au public/à toutes et tous
عمومی برای همگان/برای همه زنان و مردان
1. C'est une exposition ouverte au public.
1. این نمایشگاهی است عمومی برای همگان.
2. Il y a une bibliothèque ouverte à tous dans ce quartier.
2. در این منطقه کتابخانهای همگانی برای همه وجود دارد.
3. Notre association est ouverte à toutes les bonnes volontés.
3. انجمن ما برای همه نیکوکاران همگانی است.
4
در دسترس
قابل دسترسی
مترادف و متضاد
accessible
disponible
une station/un gare/une ville... ouvert(e)
ایستگاه/راهآهن/شهر... در دسترس
1. C'est une ville ouvert qu'on a choisi pour le voyage.
1. این شهری در دسترس است که برای سفر انتخابش کردیم.
2. Cette station est très ouverte.
2. این ایستگاه خیلی در دسترس است. [دسترسی به این ایستگاه راحت است.]
5
باز (شیر آب، گاز و...)
روشن
مترادف و متضاد
en marche
éteindre
le robinet/le gaz.... ouvert(e)
شیر آب/گاز... باز
1. Elle est partie en laissant le gaz ouvert.
1. او شیر گاز را باز گذاشت و رفت.
2. Il a laissé le robinet ouvert.
2. او شیر آب را باز گذاشت.
6
باز (در ترکیب آغوش باز)
مترادف و متضاد
accueillant
à bras ouverts
با آغوش باز
Nous avons été reçus à bras ouverts.
از همه ما با آغوش باز پذیرایی کردند.
7
روراست
صادق
مترادف و متضاد
communicatif
franc
sincère
sournois
un visage/une personne... ouvert(e)
چهرهای/فردی... صادق [صادقانه]
Ils ont un visage agréablement ouvert avec de larges yeux expressifs.
آنها چهرهای بسیار صادقانه دارند با چشمانی درشت و گویا.
être ouvert(e) avec quelqu'un
با کسی روراست بودن
Je suis ouvert avec ma mère. Je ne lui mens jamais.
من با مادرم روراست هستم، هرگز بهش دروغ نمیگویم.
8
آشکارا
علنی، صریح
مترادف و متضاد
déclaré
dissimulé
la guerre/le conflit/la crise... ouvert(e)
جنگ/درگیری/بحران... علنی
1. C'est désormais la guerre ouverte entre ces deux sociétés.
1. از آن موقع به بعد بین این دو شرکت جنگی علنی برپاست.
2. Il y avait un conflit ouvert entre nous.
2. بین ما علناً یک درگیری وجود داشت [یک درگیری علنی بین ما وجود داشت.]
9
خوشبین
خوشبینانه
مترادف و متضاد
confiant
expansif
renfermé
un caractère/une personne... ouvert(e)
شخصیتی [ویژگی] خوشبین
1. Il se confie facilement; il est parfaitement ouvert.
1. او بهراحتی اعتماد میکند؛ کاملاً خوشبین است.
2. Ils sont également parfaitement appropriés pour les espaces qui doivent conserver un caractère ouvert.
2. آنها برای محیطهایی مناسب هستند که ویژگی خوشبینانهشان را حفظ بکنند.
10
ناتمام
باز
مترادف و متضاد
fini
un débat/une compétition/un match... ouvert(e)
یک مناظره/رقابت/مسابقه... ناتمام
1. Il va pratiquer un jeu ouvert.
1. میخواهد در یک بازی ناتمام شرکت کند.
2. Maintenant, la question reste ouverte.
2. الان مسئله ناتمام باقی میماند.
تصاویر
کلمات نزدیک
outré
outrer
outrepasser
outremer
outre-tombe
ouvertement
ouverture
ouverture d'esprit
ouvrable
ouvrage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان