[صفت]

ouvert

/uvɛʀ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: ouverte] [مذکر قبل از حرف صدادار: ouvert] [جمع مونث: ouvertes] [جمع مذکر: ouverts]

1 آزاداندیش دارای فکر باز

مترادف و متضاد réceptif fermé réfractaire sourd
avoir l’esprit ouvert
آزاداندیش بودن
  • 1. Ma grand-mère est très ouverte.
    1. مادربزرگم بسیار آزاداندیش است.
  • 2. Mais il est ouvert, il aime les gens, il traite tout le monde en ami.
    2. او آزاداندیش است، آدم‌ها را دوست دارد و با همه مثل یک دوست رفتار می‌کند.

2 باز (مقابل بسته)

مترادف و متضاد clos fermé
un magasin/une boutique/une porte... ouvert(e)
مغازه‌ای/بوتیکی/دری... باز
  • 1. Commencez par les bouteilles ouvertes.
    1. با بطری‌های باز [بازشده] شروع کنید.
  • 2. La phamacie Bristol est ouvert 24 h sur 24.
    2. داروخانه "بریستول" 24 ساعته باز است.
laissez quelque chose ouvert(e)
چیزی را باز گذاشتن
  • Laissez la porte ouverte.
    در را باز بگذارید.

3 همگانی عمومی

مترادف و متضاد publique
ouvert(e) au public/à toutes et tous
عمومی برای همگان/برای همه زنان و مردان
  • 1. C'est une exposition ouverte au public.
    1. این نمایشگاهی است عمومی برای همگان.
  • 2. Il y a une bibliothèque ouverte à tous dans ce quartier.
    2. در این منطقه کتابخانه‌ای همگانی برای همه وجود دارد.
  • 3. Notre association est ouverte à toutes les bonnes volontés.
    3. انجمن ما برای همه نیکوکاران همگانی است.

4 در دسترس قابل دسترسی

مترادف و متضاد accessible disponible
une station/un gare/une ville... ouvert(e)
ایستگاه/راه‌آهن/شهر... در دسترس
  • 1. C'est une ville ouvert qu'on a choisi pour le voyage.
    1. این شهری در دسترس است که برای سفر انتخابش کردیم.
  • 2. Cette station est très ouverte.
    2. این ایستگاه خیلی در دسترس است. [دسترسی به این ایستگاه راحت است.]

5 باز (شیر آب، گاز و...) روشن

مترادف و متضاد en marche éteindre
le robinet/le gaz.... ouvert(e)
شیر آب/گاز... باز
  • 1. Elle est partie en laissant le gaz ouvert.
    1. او شیر گاز را باز گذاشت و رفت.
  • 2. Il a laissé le robinet ouvert.
    2. او شیر آب را باز گذاشت.

6 باز (در ترکیب آغوش باز)

مترادف و متضاد accueillant
à bras ouverts
با آغوش باز
  • Nous avons été reçus à bras ouverts.
    از همه ما با آغوش باز پذیرایی کردند.

7 روراست صادق

مترادف و متضاد communicatif franc sincère sournois
un visage/une personne... ouvert(e)
چهره‌ای/فردی... صادق [صادقانه]
  • Ils ont un visage agréablement ouvert avec de larges yeux expressifs.
    آنها چهره‌ای بسیار صادقانه دارند با چشمانی درشت و گویا.
être ouvert(e) avec quelqu'un
با کسی روراست بودن
  • Je suis ouvert avec ma mère. Je ne lui mens jamais.
    من با مادرم روراست هستم، هرگز بهش دروغ نمی‌گویم.

8 آشکارا علنی، صریح

مترادف و متضاد déclaré dissimulé
la guerre/le conflit/la crise... ouvert(e)
جنگ/درگیری/بحران... علنی
  • 1. C'est désormais la guerre ouverte entre ces deux sociétés.
    1. از آن موقع به بعد بین این دو شرکت جنگی علنی برپاست.
  • 2. Il y avait un conflit ouvert entre nous.
    2. بین ما علناً یک درگیری وجود داشت [یک درگیری علنی بین ما وجود داشت.]

9 خوش‌بین خوش‌بینانه

مترادف و متضاد confiant expansif renfermé
un caractère/une personne... ouvert(e)
شخصیتی [ویژگی] خوش‌بین
  • 1. Il se confie facilement; il est parfaitement ouvert.
    1. او به‌راحتی اعتماد می‌کند؛ کاملاً خوش‌بین است.
  • 2. Ils sont également parfaitement appropriés pour les espaces qui doivent conserver un caractère ouvert.
    2. آنها برای محیط‌هایی مناسب هستند که ویژگی خوش‌بینانه‌شان را حفظ بکنند.

10 ناتمام باز

مترادف و متضاد fini
un débat/une compétition/un match... ouvert(e)
یک مناظره/رقابت/مسابقه... ناتمام
  • 1. Il va pratiquer un jeu ouvert.
    1. می‌خواهد در یک بازی ناتمام شرکت کند.
  • 2. Maintenant, la question reste ouverte.
    2. الان مسئله ناتمام باقی می‌ماند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان