Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . افتتاح
2 . پنجره (استعاری)
3 . (عمل) باز کردن
4 . پیش درآمد (موسیقی)
5 . سوراخ
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
l'ouverture
/uvɛʀtyʀ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: ouvertures]
1
افتتاح
افتتاحیه
مترادف و متضاد
inauguration
clôture
l'ouverture d'une séminaire/exposition...
افتتاحیه یک سمینار/گالری...
1. Je veux participer à cette cérémonie d'ouverture.
1. قصد دارم در این جشن افتتاحیه شرکت کنم.
2. L'ouverture de cette exposition, c'est quand ?
2. افتتاح این گالری کی است؟
3. La cérémonie d'ouverture des jeux Olympiques
3. مراسم افتتاحیه بازیهای المپیک
2
پنجره (استعاری)
Une ouverture sur le monde
پنجرهای رو به دنیا
Internet permet une ouverture sur le monde.
اینترنت، پنجرهای رو به دنیا باز میکند.
3
(عمل) باز کردن
باز شدن، شروع، آغاز
مترادف و متضاد
fermeture
l'ouverture de quelque chose
باز کردن [باز شدن] چیزی
1. L'ouverture automatique des portières
1. باز شدن اتوماتیک درها
2. L'ouverture de ce magasin le dimanche est interdite.
2. باز کردن این مغازه یکشنبهها ممنوع است.
3. L'ouverture de ce portail est difficile.
3. باز کردن این دروازه خیلی سخت است.
4. Les heures d'ouverture des magasins
4. ساعتهای باز شدن مغازهها [ساعتهای کاری مغازهها]
4
پیش درآمد (موسیقی)
اورتور
5
سوراخ
دهانه، روزنه
1.Il a fallu pratiquer une ouverture dans la roche.
1. او باید توی سنگ یک سوراخ ایجاد میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
ouvertement
ouvert
outré
outrer
outrepasser
ouverture d'esprit
ouvrable
ouvrage
ouvrage de référence
ouvragé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان