[اسم]

l'ouverture

/uvɛʀtyʀ/
قابل شمارش مونث
[جمع: ouvertures]

1 افتتاح افتتاحیه

مترادف و متضاد inauguration clôture
l'ouverture d'une séminaire/exposition...
افتتاحیه یک سمینار/گالری...
  • 1. Je veux participer à cette cérémonie d'ouverture.
    1. قصد دارم در این جشن افتتاحیه شرکت کنم.
  • 2. L'ouverture de cette exposition, c'est quand ?
    2. افتتاح این گالری کی است؟
  • 3. La cérémonie d'ouverture des jeux Olympiques
    3. مراسم افتتاحیه بازی‌های المپیک

2 پنجره (استعاری)

Une ouverture sur le monde
پنجره‌ای رو به دنیا
  • Internet permet une ouverture sur le monde.
    اینترنت، پنجره‌ای رو به دنیا باز می‌کند.

3 (عمل) باز کردن باز شدن، شروع، آغاز

مترادف و متضاد fermeture
l'ouverture de quelque chose
باز کردن [باز شدن] چیزی
  • 1. L'ouverture automatique des portières
    1. باز شدن اتوماتیک درها
  • 2. L'ouverture de ce magasin le dimanche est interdite.
    2. باز کردن این مغازه یکشنبه‌ها ممنوع است.
  • 3. L'ouverture de ce portail est difficile.
    3. باز کردن این دروازه خیلی سخت است.
  • 4. Les heures d'ouverture des magasins
    4. ساعت‌های باز شدن مغازه‌ها [ساعت‌های کاری مغازه‌ها]

4 پیش درآمد (موسیقی) اورتور

5 سوراخ دهانه، روزنه

  • 1.Il a fallu pratiquer une ouverture dans la roche.
    1. او باید توی سنگ یک سوراخ ایجاد می‌کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان