Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . دادخواست ارائه دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
pétitionner
/petisjɔne/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: pétitionné]
[حالت وصفی: pétitionnant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
دادخواست ارائه دادن
عریضه داشتن
1.Ce parti a pétitionné le gouvernement pour obtenir une réforme.
1. این حزب برای دستیابی به اصلاحات دادخواستی به دولت ارائه داده است.
2.Certains salariés ont pétitionné.
2. برخی حقوقبگیران دادخواست ارائه دادند.
تصاویر
کلمات نزدیک
pétitionnaire
pétition
pétiller
pétillant
péter
pétrifiant
pétrifier
pétrin
pétrir
pétrole
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان