[فعل]

papoter

/papɔte/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: papoté] [حالت وصفی: papotant] [فعل کمکی: avoir ]

1 وراجی کردن پرچانگی کردن

  • 1.Ils ont papoté pendant des heures au sujet de leurs collègues.
    1. آنها در مورد همکارانشان ساعتها پرچانگی کردند.
  • 2.On a papoté sur une terrasse.
    2. ما در تراس وراجی کردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان