[اسم]

le partenaire

/paʀtənɛʀ/
قابل شمارش مذکر

1 شریک جنسی

  • 1.Mon ami et son partenaire ont acheté une nouvelle maison.
    1. دوستم و شریک جنسی‌اش یک خانه جدید خریده‌اند.

2 شریک سهیم

  • 1.Monsieur Dupont est notre partenaire dans la nouvelle usine.
    1. آقای "دوپون" شریک ما در این کارخانه‌ی جدید است.
Partenaire commercial/économique/européen...
شریک تجاری/اقتصادی/اروپایی...
  • Ce chef d'entreprise cherche des partenaires financiers.
    این رئیس شرکت دنبال شرکای مالی است.

3 هم‌بازی یار

la partenaire d'un patineur/au bridge...
یار [هم‌بازی] یک اسکیت‌باز/در بازی بریج...
  • 1. Elle était ma partenaire au bridge.
    1. او یار من در بازی بریج بود.
  • 2. Les femmes ont choisi leur partenaire de danse.
    2. خانم‌ها یار رقصشان را انتخاب کردند.
  • 3. Mon partenaire de cette pièce de théâtre connîait bien son rôle.
    3. هم‌بازی من در این نمایشنامه نقشش را خوب بلد است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان