Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . شرکت کردن
2 . سهیم بودن
3 . فعالیت داشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
participer
/paʀtisipe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: participé]
[حالت وصفی: participant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
شرکت کردن
participer à un événement/une compétition...
در رویدادی/رقابتی... شرکت کردن
Les membres externes ont également participé à la réunion.
اعضای خارجی نیز در گردهمایی شرکت کردهاند.
2
سهیم بودن
شریک بودن
participer aux frais
در هزینهها سهیم بودن
1. Je voudrais participer aux frais.
1. میخواهم در هزینهها سهیم باشم.
2. Les salariés souhaiteraient participer aux bénéfices de l'entreprise.
2. کارمندان تمایل دارند در منافع شرکت سهیم باشند.
3
فعالیت داشتن
فعالیت کردن
1.Cet élève ne participe pas en classe.
1. این دانشآموز در کلاس فعالیت نمیکند.
در این معنی همیشه باید بدون مفعول بیاید.
تصاویر
کلمات نزدیک
participe
participation
participatif
participant
partialité
particularisme
particularité
particule
particulier
particulièrement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان