Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . وزن داشتن
2 . تاثیر گذاشتن
3 . سنجیدن
4 . وزن کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
peser
/pəze/
فعل بی قاعده
فعل ناگذر
[گذشته کامل: pesé]
[حالت وصفی: pesant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
وزن داشتن
سنگینی کردن، سنگین بودن
1.Ce sac pèse, je vais le lâcher.
1. این کیف سنگین است. ولش میکنم.
peser 2 kilos/beaucoup...
2 کیلو/خیلی... وزن داشتن
1. Cette caisse pèse beaucoup.
1. این جعبه خیلی وزن دارد. [سنگین است.]
2. Elle doit peser environ 40 kilos.
2. او باید حدود 40 کیلو وزن داشته باشد.
3. Elle pesait trois kilos à la naissance.
3. زمان تولد سه کیلو وزن داشت.
2
تاثیر گذاشتن
تاثیر داشتن
مترادف و متضاد
compter
importer
peser dans/sur quelque chose
روی/بر تاثیر گذاشتن
1. Le prix pèse beaucoup sur le choix des clients.
1. قیمت روی تصمیم مشتریها بسیار تاثیر دارد.
2. Leur appui a pesé lourd dans sa promotion.
2. حمایت آنها در پیشرفت او تاثیر زیادی داشت.
3. Son dernier argument a beaucoup pesé dans ma décision.
3. آخرین دلیلش تاثیر زیادی در تصمیمم داشتهاست.
4. Son opinion pèsera sur la décision finale.
4. نظرش روی تصمیم نهایی تاثیر خواهد گذاشت.
3
سنجیدن
بررسی کردن، سبک سنگین کردن
مترادف و متضاد
apprécier
mesurer
peser les avantages et les inconvénients/le pour et le contre...
محاسن و مزایا/معایب و مزایا... را سنجیدن
1. J'ai pesé les avantages et les inconvénients de ce poste.
1. من محاسن و معایب این شغل را سبک سنگین کردم.
2. Le banquier devrait peser tous les risques avant d'investir.
2. بانک باید قبل از سرمایهگذاری تمام ریسکها [خطرات] را بسنجد.
4
وزن کردن
کشیدن
peser quelque chose
چیزی را وزن کردن
1. Nous allons peser vos bagages.
1. ما قرار است چمدانهایتان را وزن کنیم.
2. Peux-tu me peser 200 grammes de farine ?
2. میتوانی 200 گرم آرد برایم بکشی؟
تصاویر
کلمات نزدیک
pesanteur
pesant
perçant
pervertir
perversité
peseta
pessimisme
pessimiste
peste
peste noire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان