[اسم]

la piste

/pist/
قابل شمارش مونث

1 پیست (اسکی)

  • 1.Les skieurs doivent suivre les pistes balisées.
    1. اسکی‌بازها باید پیست های علامت گذاری شده را دنبال کنند.
les pistes de ski
پیست‌های اسکی
  • J'aime descendre les pistes longues et rapides en ski.
    من دوست دارم از پیست های طویل و سریع اسکی پایین بیایم.

2 باند فرودگاه

  • 1.L'avion est sur la piste, prêt à décoller.
    1. هواپیما در باند فرودگاه است، آماده برای از زمین بلند شدن.
  • 2.Mon avion décollera de la piste numéro quatre.
    2. هواپیمایم از باند شماره 4 از زمین برخواهد خواست.
se poser/décoller sur la piste
روی پیست فرود آمدن/از روی پیست بلند شدن
  • L’avion s’est posé sur la piste.
    هواپیما روی باند فرود آمد.

3 زمین (مسابقه) میدان

La piste d'un hippodrome/d'un circuit automobile/d'un patinage...
زمین اسب‌سواری/مسابقه اتومبیلرانی/پاتیناژ...
  • 1. Il y a une piste de cirque.
    1. اینجا یک میدان سیرک وجود دارد.
  • 2. La piste de danse
    2. زمین رقص

4 مسیر راه

Qelle piste suivre?
چه راهی را برویم؟
Une piste cyclable
مسیر دوچرخه سواری
La piste spiralée des bois
مسیر مارپیچی جنگل‌ها

5 رد پا (جانوران)

la piste d'un animal
ردپای یک حیوان
  • Les chasseurs ont perdu la piste du daim.
    شکارچیان رد پای گوزن زرد را گم کردند.

6 سرنخ رد پا، رد

suivre/perder la piste de quelque chose
دنبال سرنخ چیزی بودن/سرنخ چیزی را گم کردن
  • Les enquêteurs suivent la piste de l'enlèvement.
    بازجویان دنبال سرنخ آدم‌ربایی هستند.
Être sur une fausse piste
سرنخ اشتباهی داشتن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان