[فعل]

pistonner

/pistɔnˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: pistonné] [حالت وصفی: pistonnant] [فعل کمکی: avoir ]

1 سفارش (کسی را) کردن (برای کسی) پارتی‌بازی کردن

informal
مترادف و متضاد recommander
  • 1.Il a été pistonné pour avoir ce travail.
    1. سفارشش را برای آن کار کرد.
pistonner quelqu'un auprès de quelque part
سفارش کسی را در جایی کردن
  • Elle a pistonné son frère auprès du maire.
    او سفارش برادرش را در شهرداری کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان