[اسم]

le préjugé

/pʀeʒyʒe/
قابل شمارش مذکر

1 پیش‌داوری

  • 1.Donc, nous allons décider, sans préjugé.
    1. پس ما تصمیم خواهیم گرفت، بدون پیش‌داوری.
  • 2.Une personne ouverte d'esprit aborde les gens sans préjugés.
    2. یک فرد آزاد اندیش بدون پیش‌داوری به مردم نزدیک می‌شود [با مردم ارتباط برقرار می‌کند].

2 تعصب تبعیض

  • 1.Elle a toujours combattu les préjugés raciaux.
    1. او همیشه علیه تبعیض‌های نژادی مبارزه کرده است.
  • 2.Ses préjugés sont sans fondements.
    2. تعصباتش بی‌پایه و اساس هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان