[اسم]

la présence

/pʀezɑ̃s/
قابل شمارش مونث

1 وجود بودن، حضور

  • 1.Notre guide nous a averti de la présence de crocodiles.
    1. راهنمای ما، ما را از وجود کروکودیل‌ها آگاه کرد.
  • 2.On a décelé la présence de pénicillium dans le roquefort.
    2. ما متوجه وجود پنی‌سیلیوم [قارچ کپکی سبز] در پنیر "راکفور" شدیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان