[صفت]

présent

/pʀezɑ̃/
غیرقابل مقایسه

1 حضور داشتن حاضر

  • 1.J'étais présente quand le voleur est entré dans la banque.
    1. هنگامی که دزد وارد بانک شد من حضور داشتم.
  • 2.Pierre est présent à tous les cours.
    2. "پییر" در تمام کلاس‌ها حاضر است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان