[اسم]

la puanteur

/pɥɑ̃tœʀ/
قابل شمارش مونث

1 بوی بد بوی گند

  • 1.L'odeur de l'œuf pourri est une puanteur.
    1. بوی تخم مرغ فاسد یک بوی گند است.
  • 2.La puanteur dans la porcherie était atroce.
    2. بوی بد داخل خوکدانی افتضاح بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان