[صفت]

public

/pyblik/
قابل مقایسه

1 عمومی همگانی

jardin/piscine/bibliothèque...public (publique)
باغ/استخر/کتابخانه... عمومی
  • Ils doivent utiliser un transport public.
    آنها باید از حمل و نقل عمومی استفاده کنند.

2 دولتی وابسته به دولت

le secteur public
بخش دولتی
  • Il travaille dans le secteur public.
    او در بخش دولتی کار می‌کند.
une école publique
یک مدرسه دولتی
[اسم]

le public

/pyblik/
غیرقابل شمارش مذکر

3 مردم حضار، عموم

  • 1.Le public a apprécié la performance.
    1. حضار از اجرا لذت برده‌اند.
  • 2.Les bureaux ouvrent au public à 9 heures.
    2. ادارات در ساعت 9 درب‌های خود را به روی عموم باز می‌کند.
en public
در ملا عام/در عموم
  • Je déteste parler en public.
    از صحبت کردن در عموم بدم می‌آید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان