[اسم]

la puce

/pˈys/
قابل شمارش مونث

1 کک

  • 1.À Toulon, ce furent les puces toute la nuit.
    1. در "تولون" هرشب کک‌ها پیدایشان می‌شد.
  • 2.Ce chien a des puces.
    2. این سگ کک دارد.

2 تراشه (رایانه)

lire une carte à puce
کارت تراشه‌دار را خواندن
  • Comment lire un fichier à partir d'une carte à puce ?
    چطور یک فایل از کارت تراشه‌دار خوانده می‌شود؟
une puce électronique
تراشه الکترونیک
  • Comment fonctionne une puce électronique ?
    تراشه الکترونیک چطور کار می‌کند؟

3 نقطه گلوله‌ای (علائم نگارشی)

  • 1.La puce est également utilisée comme signe pour marquer la fin d’un nombre.
    1. نقطه گلوله‌ی همچنین به عنوان علامتی در انتهای اعداد به کار می‌رود.
  • 2.La puce prend le plus souvent la forme d’un point épais.
    2. نقطه گلوله‌ای معمولاً شکل یک نقطه درشت است.
[حرف ندا]

puce

/pˈys/

4 عزیزم

informal
ma puce
عزیزم
  • 1. Ouvre la porte, ma puce.
    1. عزیزم، در را باز کن.
  • 2. Tu devrais dormir, ma puce.
    2. عزیزم، باید بخوابی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان