[فعل]

purger

/pyʀʒe/
فعل گذرا و ناگذر

1 پاکسازی کردن تمیزکاری کردن

2 داروی مسهل دادن

3 تخلیه کردن خالی کردن

4 تصفیه کردن

5 مجازات کشیدن کیفر دیدن

  • 1.Bernard purge sa peine de cinq ans de prison.
    1. "برنارد" مجازات 5 سال زندان را می‌کشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان