[فعل]

râper

/ʁape/
فعل گذرا
[گذشته کامل: râpé] [حالت وصفی: râpant] [فعل کمکی: avoir ]

1 رنده کردن

  • 1.Elle a horreur de râper les carottes.
    1. او از رنده کردن هویج متنفر است.

2 سوهان زدن چوب‌ساب زدن

3 خراشیدن زخم کردن، خراش دادن

  • 1.Un vin qui râpe la langue
    1. شرابی که زبان را زخم می‌کند
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان