[فعل]

réagir

/ʀeaʒiʀ/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: réagi] [حالت وصفی: réagissant] [فعل کمکی: avoir ]

1 واکنش نشان دادن جواب دادن

مترادف و متضاد répondre
réagir à quelque chose
به چیزی واکنش نشان دادن
  • 1. Le ministre de la Justice semble hésiter à réagir à cet événement.
    1. به نظر می‌رسد وزیر دادگستری مردد است که به این رویداد واکنش نشان دهد.
  • 2. Les rats ont appris à réagir à un certain stimulus.
    2. موش‌ها آموخته‌اند به برخی محرک‌ها واکنش نشان دهند.
  • 3. Un muscle qui réagit à une excitation.
    3. ماهیچه‌ای که به هیجان واکنش نشان می‌دهد.

2 برخورد کردن رفتار کردن، واکنشی نشان دادن

مترادف و متضاد broncher se comporter
  • 1.Elle n'a pas réagi lorsqu'ils l'ont insultée.
    1. وقتی آنها بهش فحش دادند؛ برخوردی نکرد.
  • 2.J'ai gagné le loto mais il n'a pas réagi.
    2. من لاتاری را بردم؛ اما او واکنشی نشان نداد.

3 قویاً واکنش نشان دادن (به) به پا خاستن (علیه)

مترادف و متضاد lutter s'élever contre se défendre
réagir contre quelque chose
به چیزی قویاً واکنش نشان دادن
  • 1. Les gens réagissent contre une telle situation économique.
    1. مردم علیه چنین موقعیت اقتصادی به پا می‌خیزند.
  • 2. Les syndicats ont réagi vivement contre le plan de licenciements.
    2. اتحادیه‌ها به لایحه اخراج قویاً واکنش نشان دادند.

4 تأثیر گذاشتن (بر) تأثیر داشتن (در)

مترادف و متضاد se répercuter
réagir sur quelque chose
بر چیزی تأثیر گذاشتن
  • 1. Cela va réagir sur le résultat.
    1. آن (مسئله) بر نتیجه تأثیر می‌گذارد.
  • 2. L'ambiance conflictuelle qui règne dans l'équipe réagit sur la qualité du travail.
    2. جو ستیزه‌جویانه‌ای که در گروه حاکم است؛ بر کیفیت کار تأثیر می‌گذارد.

5 واکنش نشان دادن (شیمی) منجر به واکنش شدن

  • 1.Le tournesol réagit en présence d'un acide.
    1. تورنوسل با حضور اسید واکنش نشان می‌دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان