[صفت]

réchauffé

/ʁeʃofˈe/
قابل مقایسه

1 دوباره گرم‌شده مجددا گرم‌شده

  • 1.Rien n'étant pire qu'un dîner réchauffé.
    1. هیچ چیز بدتر از شام دوباره گرم شده خوردن نیست.

2 گرم (دمای بدن)

  • 1.Je suis bien réchauffé.
    1. کاملا گرمم.
[اسم]

le réchauffé

/ʁeʃofˈe/
قابل شمارش مذکر

3 چیزی قدیمی کهنه

  • 1.Ça sent le réchauffé.
    1. این بوی یک چیز قدیمی را می‌دهد.

4 غذای دوباره گرم‌شده

  • 1.C'est réchauffé encore ce soir!
    1. باز هم امشب غذای گرم شده داریم!

5 حرف کلیشه حرف تکراری

  • 1.Ce politicien n'a aucune idée nouvelle, il nous sert du réchauffé!
    1. این سیاستمدار هیچ فکر جدیدی ندارد، فقط به ما حرف کلیشه‌ای می‌زند.
اکثرا با تخصیص گر du می‌آید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان