Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . کم کردن
2 . جا انداختن (استخوان...)
3 . کوچک کردن
4 . غلیظ کردن (سس)
5 . تبدیل شدن
6 . محدود شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
réduire
/ʀedɥiʀ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: réduit]
[حالت وصفی: réduisant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
کم کردن
کاهش دادن، کاستن از، تقلیل دادن
réduire quelque chose
چیزی را کاهش دادن
1. Nous devons réduire les prix de 10 pour cent.
1. باید قیمت ها را 10 درصد کاهش دهیم.
2. Réduire un exposé
2. متن ارائهای را کم کردن
3. Une meilleure isolation réduit les frais de chauffage.
3. یک عایقبندی خوب هزینههای گرمایش را کاهش میدهد.
2
جا انداختن (استخوان...)
réduir un os/une fracture...
استخوانی/شکستگی...را جا انداختن
Le chirurgien a réduit ma fracture.
جراح شکستی مرا جا انداخت.
3
کوچک کردن
مترادف و متضاد
agrandir
réduire quelque chose
چیزی را کوچک کردن
Le titre prend trop de place, il faudrait le réduire.
تیتر خیلی جا میگیرد باید کوچکش کرد.
4
غلیظ کردن (سس)
réduire la sauce
سس را غلیظ کردن
Réduisez la sauce à feu doux.
سس را روی شعله کم غلیظ کنید.
5
تبدیل شدن
(se réduire)
se réduire en quelque chose
به چیزی تبدیل شدن
La neige s'est réduite en eau.
برف به آب تبدیل شد.
6
محدود شدن
تقلیل یافتن
(se réduire)
se réduir à quelque chose
محدود شدن به چیزی
Avec lui, tout se réduit à des questions d'argent.
با او همه چیز به مسائل مالی محدود میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
réduction
réductible
réducteur
rédiger
rédhibitoire
réduit
réel
réellement
réembaucher
réemployer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان