[صفت]

réservé

/ʀezɛʀve/
قابل مقایسه

1 کم‌حرف تودار

  • 1.C'était une personne très réservée et qui ne parlait pas beaucoup.
    1. او شخصی بسیار کم‌حرف بود و خیلی حرف نمی‌زد.
  • 2.Elle n'est pas très expansive, elle est plutôt réservée.
    2. او خیلی حراف نیست، او بیشتر کم‌حرف است.

2 مختص مخصوص، ویژه

  • 1.C'est un wagon réservé.
    1. این یک واگن ویژه است.
  • 2.Ce service est réservé aux chefs de projets.
    2. این خدمات مختص رئیس‌های پروژه‌ها است.

3 رزرو شده

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان