Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . پرتونگاری
2 . تجزیه و تحلیل
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la radiographie
/ʀadjɔgʀafi/
قابل شمارش
مونث
1
پرتونگاری
رادیوگرافی، عکسبرداری (با اشعه ایکس)
1.Le médecin prescrit une radiographie.
1. پزشک یک پرتونگاری تجویز کرده است.
2.Voici une radiographie de votre jambe.
2. این هم یک رادیوگرافی از پای شما.
2
تجزیه و تحلیل
تصاویر
کلمات نزدیک
radiodiffuser
radiocassette
radioactivité
radioactif
radio-réveil
radiologue
radiophonique
radioscopie
radiothérapie
radis
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان