[فعل]

radoter

/ʁadɔtˈe/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: radoté] [حالت وصفی: radotant] [فعل کمکی: avoir ]

1 حرف نامربوط زدن وراجی کردن، چرت و پرت گفتن

  • 1.Il a tout au plus quarante ans; c'est s'y prendre un peu tôt pour radoter.
    1. او کاملا بیش از چهل سال دارد، کمی برای او دیر است که حرف نامربوطی بزند.

2 تند و نامفهوم حرف زدن ور ور کردن

  • 1.Qu'est-ce qu'il radote ?
    1. او چی ور ور می‌کند؟

3 مدام تکرار کردن مدام گفتن

  • 1.Encore cette histoire ! Il radote.
    1. دوباره این قصه! مدام تکرارش می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان