Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . به عقب رفتن
2 . عقبنشینی کردن
3 . فروکش کردن
4 . به عقب بردن
5 . عقب انداختن
6 . دنده عقب گرفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
reculer
/ʁəkyle/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: reculé]
[حالت وصفی: reculant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
به عقب رفتن
1.Cet âne refuse d'avancer et même de reculer.
1. این خر از جلو رفتن و حتی از به عقب رفتن امتناع میکند [خودداری میکند].
2.Elle a reculé en voyant le serpent.
2. او با دیدن مار به عقب رفت.
reculer de quelques pas
چند قدم به عقب رفتن
2
عقبنشینی کردن
تسلیم شدن،جا زدن، شانه خالی کردن
1.On s'était trop avancé pour reculer.
1. برای عقب نشینی کردن بسیار پیش رفته بودیم.
reculer devant le danger/la difficulté...
در برابر خطری/مشکلی...شانه خالی کردن
Ne pas reculez devant les pires mensonges.
در برابر بدترین دروغها شانه خالی نکنید.
3
فروکش کردن
کم شدن، کاهش یافتن
1.L'épidémie a reculé.
1. بیماری مسری فروکش کرد.
4
به عقب بردن
عقب کشیدن
reculer une meuble/un objet...
صندلی/وسیلهای...را به عقب بردن
Reculez un peu votre chaise.
کمی صندلیتان را عقب ببرید.
5
عقب انداختن
به تعویق انداختن
Reculer une décision/une date...
تصمیمی/تاریخی را... به تعویق انداختن
Ils ont reculé la date du spectacle.
آنها تاریخ نمایش را به تعویق انداختند.
6
دنده عقب گرفتن
1.J’ai reculé pour laisser passer le camion.
1. دنده عقب گرفتم تا کامیون رد شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
recul
recueillir
recueilli
recueillement
recueil
reculé
recyclable
recyclage
recycler
recyclé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان