[فعل]

revêtir

فعل گذرا
[گذشته کامل: revêtu] [حالت وصفی: revêtant] [فعل کمکی: avoir ]

1 (لباس) پوشیدن

  • 1.Revêtir un manteau
    1. کت پوشیدن

2 روکش کردن پوشاندن

  • 1.Revêtir un mur de papier peint
    1. دیواری را کاغذ دیواری کردن (کاغذ دیواری پوشاندن)

3 (حالتی را) به خود گرفتن (حالتی را) پیدا کردن

  • 1.Une lutte qui pouvait revêtir un caractère si dangereux.
    1. مبارزه‌ای که می‌توانست خطرناک بشود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان