[فعل]

saigner

/seɲe/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: saigné] [حالت وصفی: saignant] [فعل کمکی: avoir ]

1 خون ریزی داشتن

  • 1.Je me suis coupé : je saigne maintenant.
    1. خودم را زخمی کرده‌ام (بریدم)؛ الان خونریزی دارم.
  • 2.Je saigne du nez lorsqu'il fait trop chaud.
    2. هنگامی که هوا خیلی گرم شود از دماغم خونریزی دارم [خون دماغ می‌شوم].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان