[فعل]

sanctionner

/sɑ̃ksjɔne/
فعل گذرا
[گذشته کامل: sanctionné] [حالت وصفی: sanctionnant] [فعل کمکی: avoir ]

1 مجازات کردن تنبیه کردن

  • 1.Le juge a sanctionné le délinquant.
    1. قاضی متجاوز را مجازات کرد.
  • 2.Lorsque Benjamin frappe sa sœur, ses parents le sanctionnent sévèrement.
    2. هنگامی که "بنجامین" خواهرش را کتک میزند والدینش او را به شدت تنبیه می‌کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان