[عبارت]

se faire désintoxiquer

/sə fɛʁ dezɛ̃tɔksike/

1 ترک کردن (مواد مخدر) سم‌زدایی کردن خود

  • 1.Je refuse de me faire désintoxiquer.
    1. من از ترک کردن (مواد مخدر) امتناع می‌کنم.
  • 2.Vous savez que les gens m'appellent pour se faire désintoxiquer ?
    2. شما می‌دانید که مردم برای ترک کردن (مواد مخدر) به من زنگ می‌زنند؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان