[عبارت]

se casser la tête

/sə- kasˈe la- tˈɛt/

1 خود را به زحمت انداختن خود را به دردسر انداختن

informal
  • 1.Il est obligé de se casser la tête pour lire les pensées d'un autre.
    1. مجبور است خودش را به زحمت بیندازد تا فکر دیگران را بخواند.
همیشه با حرف اضافه pour به فعل دوم اضافه می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان