Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . هفته
2 . حقوق هفتگی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la semaine
/s(ə)mɛn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: semaines]
1
هفته
en semaine
در هفته [در طول هفته]
En semaine, ils se lèvent tôt.
در طول هفته او زود از خواب بیدار میشود.
la semaine prochaine/dernière/chargée
هفته بعد/قبل/شلوغ
1. à la semaine prochaine !
1. تا هفته بعد (خداحافظ) !
2. Elle a une semaine très chargée.
2. او هفته بسیار شلوغی دارد. [این هفته سرش بسیار شلوغ است]
3. Je partirai pour Téhéran la semaine prochaine.
3. هفته آینده عازم تهران خواهم بود.
trois fois/deux fois... par semaine
سه بار/دو بار... در هفته
deux semaines avant/après
دو هفته قبل/بعد
Bonne fin de semaine ! به معنی پایان هفته خوبی داشته باشی [باشید]؛ در کبک کانادا استفاده میشود.
2
حقوق هفتگی
Recevoir sa semaine
حقوق هفتگی خود را دریافت کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
semailles
selon
sellette
sellerie
seller
semblable
semblant
sembler
semelle
semence
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان