[اسم]

la semaine

/s(ə)mɛn/
قابل شمارش مونث
[جمع: semaines]

1 هفته

en semaine
در هفته [در طول هفته]
  • En semaine, ils se lèvent tôt.
    در طول هفته او زود از خواب بیدار می‌شود.
la semaine prochaine/dernière/chargée
هفته بعد/قبل/شلوغ
  • 1. à la semaine prochaine !
    1. تا هفته بعد (خداحافظ) !
  • 2. Elle a une semaine très chargée.
    2. او هفته بسیار شلوغی دارد. [این هفته سرش بسیار شلوغ است]
  • 3. Je partirai pour Téhéran la semaine prochaine.
    3. هفته آینده عازم تهران خواهم بود.
trois fois/deux fois... par semaine
سه بار/دو بار... در هفته
deux semaines avant/après
دو هفته قبل/بعد
Bonne fin de semaine ! به معنی پایان هفته خوبی داشته باشی [باشید]؛ در کبک کانادا استفاده می‌شود.

2 حقوق هفتگی

Recevoir sa semaine
حقوق هفتگی خود را دریافت کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان