[فعل]

sentir

/sɑ̃tiʀ/
فعل گذرا
[گذشته کامل: senti] [حالت وصفی: sentant] [فعل کمکی: avoir ]

1 حس کردن احساس کردن

sentir le froid/la faim/une piqûre...
احساس سرما/گرسنگی/گزیدگی... کردن
  • 1. « Ça t’a fait mal ? » — « Non, je n’ai rien senti. »
    1. _ دردت گرفت؟ _ نه، هیچ چیزی حس نکردم.
  • 2. Il fait froid, je le sens.
    2. هوا سرد است، حسش می‌کنم.

2 بو کردن بوی (چیزی را) حس کردن، استشمام کردن

مترادف و متضاد flairer humer
sentir le parfum/l'odeur...
عطری/ رایحه‌ای... را بو کردن
  • 1. Est-ce que tu sens l’ail dans le rôti ?
    1. مزه سیر را در گوشت حس می‌کنی؟
  • 2. J'aime sentir l'odeur de l'herbe coupée.
    2. بوکردن چمن تازه کوتاه‌شده را دوست دارم.
  • 3. Je sens le parfum de maman.
    3. عطر مادرم را حس می‌کنم.

3 بو دادن

مترادف و متضاد fleurer puer
  • 1.Cette poubelle sent.
    1. این سطل زباله بو می‌دهد. [بوی گند می‌دهد.]
sentir bon/mauvais/la vanille...
بوی خوب/بد/وانیل... دادن
  • 1. Cette cire sent bon.
    1. این موم بوی خوبی می‌دهد.
  • 2. Cette crème sent la vanille.
    2. این کرم بوی وانیل می‌دهد.

4 خود را (در حالتی) احساس کردن حس کردن (se sentir)

مترادف و متضاد s'estimer se juger se manifester
se sentir seul/jolie...
خود را تنها/خوب/زیبا... احساس کردن
  • 1. Elle se sent assez forte pour le faire.
    1. خودش را برای انجام آن کار، بسیار قوی حس می‌کند. [احساس می‌‌کند برای انجام آن کار بسیار قوی است.]
  • 2. Nous nous sentons seuls.
    2. ما احساس تنهایی می‌کنیم. [ما خود را تنها احساس می‌کنیم.]
se sentir bien/mauvais/parfait...
حال کسی خوب/بد/عالی... بودن
  • Désolé, je ne me sens pas bien.
    ببخشید حالم خوب نیست.

5 تحمل کردن تاب آوردن

informal
مترادف و متضاد supporter
sentir quelqu'un
کسی را تحمل کردن
  • 1. Ça, c'est plus fort que moi. Je ne peux pas le sentir.
    1. این فراتر از توان من است. نمی‌توانم تحملش کنم.
  • 2. Il ne peut pas le sentir.
    2. نمی‌تواند تحملش کند.

6 احساس کردن فکر کردن

مترادف و متضاد prévoir ressentir
sentir quelque chose
چیزی را احساس کردن
  • 1. Je sens que vous avez raison.
    1. احساس می‌کنم حق با شماست.
  • 2. Nous avons senti qu'il ne plaisantait pas.
    2. احساس کردیم شوخی نمی‌کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان