Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . خود را معرفی کردن
2 . نشان دادن
3 . گزارش دادن
4 . خاطر نشان کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
signaler
/siɲale/
فعل گذرا
[گذشته کامل: signalé]
[حالت وصفی: signalant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
خود را معرفی کردن
خود را نشان دادن
1.Il s’est signalé par ses injustices.
1. او خود را با بیعدالتیهایش نشان داد.
2.Ils peuvent se signaler auprès des consulats français.
2. آنها میتوانند خود را به مشاوران فرانسوی معرفی کنند.
2
نشان دادن
مشخص کردن
1.Le restaurant est signalé par un panneau.
1. تابلویی رستوران را نشان میداد. (تابلویی رستوران را مشخص میکرد.)
3
گزارش دادن
معرفی کردن
1.signaler qn à la police
1. کسی را به پلیس معرفی کردن
4
خاطر نشان کردن
ذکر کردن، اشاره کردن
1.Je tenais à vous signaler que le club sera fermé la semaine prochaine.
1. میخواستم خاطر نشان کنم که کلاب هفته بعد تعطیل خواهد بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
signalement
signal
sigle
siffloter
sifflotement
signalisation
signaliser
signalétique
signataire
signature
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان