[اسم]

la sonnerie

/sɔnʀi/
قابل شمارش مونث

1 (صدای) زنگ

  • 1.La sonnerie insistante du téléphone m'a réveillé.
    1. زنگ متوالی تلفن مرا بیدار کرد.
  • 2.Sous le préau, la sonnerie annonçait la fin de la récréation.
    2. در حیاط سرپوشیده (مدرسه) (صدای) زنگ پایان زنگ تفریح را اعلام می‌کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان