[اسم]

le souffle

/sufl/
قابل شمارش مذکر

1 نفس دم

  • 1.Il a monté les escaliers à pied, il a du mal à reprendre son souffle.
    1. او پله‌ها را بالا رفت و در بازیافتن نفسش دچار مشکل شد.
  • 2.Il fait si froid que je peux voir mon propre souffle.
    2. هوا آنقدر سرد است که من می‌توانم نفس خودم را ببینم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان