[اسم]

la spatule

/spatyl/
قابل شمارش مونث

1 کاردک (شیرینی‌پزی)

  • 1.Il a acheté une nouvelle spatule.
    1. او یک کاردک (شیرینی‌پزی) جدید خریده است.
  • 2.Le pâtissier répartit la pâte dans le moule à l'aide d'une spatule.
    2. قناد خمیر را به کمک یک کاردک (شیرینی‌پزی) قسمت می‌کند.

2 کفچه‌نوک (پرنده)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان