[اسم]

le spectacle

/spɛktakl/
قابل شمارش مذکر

1 نمایش

  • 1.J'ai deux billets pour le spectacle de ce soir.
    1. دو بلیت برای نمایش امشب دارم.
L'industrie du spectacle/Le monde du spectacle.
صنعت نمایش/دنیای نمایش
Assister à/voir/regarder... un spectacle
در نمایشی شرکت کردن/نمایشی را دیدن/نگاه کردن...
  • Nous allons voir un spectacle musical.
    ما یک نمایش موزیکال خواهیم دید.

2 منظره دید

Au spectacle de ...
در دید...
spectacle de la nature/du montagne...
منظره طبیعت/کوهستان...
  • Des vers que nous inspirait le spectacle de la nature.
    ابیاتی که منظره طبیعت را به ذهن متبادر می‌کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان