[اسم]

la superstition

/sypɛʀstisjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 خرافات

  • 1.Il ne veut pas passer sous une échelle, c'est de la superstition.
    1. او نمی‌خواهد از زیر نردبان عبور کند، این خرافات است.
  • 2.Suite à sa superstition, elle ne sort pas de chez elle un vendredi 13.
    2. به دلیل خرافاتش، او روز جمعه 13‌ام از خانه‌اش بیرون نمی‌رود!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان