Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . تحمل کردن
2 . همدیگر را تحمل کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
supporter
/sypɔʀte/
فعل گذرا
[گذشته کامل: supporté]
[حالت وصفی: supportant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تحمل کردن
تاب آوردن، نگه داشتن
supporter quelque chose
چیزی را تحمل کردن
1. Ce câble peut supporter jusqu'à 10 tonnes.
1. این کابل میتواند تا ده تن (وزن) را تحمل کند.
2. Je ne peux plus supporter votre vue.
2. دیگر نمی توانم نگرش شما را تحمل کنم.
3. Les modèles génétiques doivent pouvoir supporter une telle union.
3. مدلهای ژنتیکی باید قادر باشند چنین پیوندی را نگه دارند [تحمل کنند].
2
همدیگر را تحمل کردن
خود را تحمل کردن
(se supporter)
1.Il ne se supporte plus avec sa moustache.
1. دیگر خودش را با سبیل تحمل نمیکند.
2.Ils se sont séparés parce qu'ils ne se supportaient plus.
2. آنها از هم جدا شدند چون همدیگر را تحمل نمیکردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
supportable
support papier
support numérique
support d'arbre
support
supporteur
supposer
supposition
suppositoire
suppression
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان